فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

عید قربان ، دعای عرفه

الهی! نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی عرفه روز شناخت و آگاهی و عید قربان روز از خویش بریدن و به خدا رسیدن فرخنده باد. مولای من ! تویی که منت تهادی تویی که نعمت دادی تویی که احسان کردی تویی که نیک رفتار نمودی تویی که زیب و فر دادی تویی که فضیلت دادی تویی که کامل کردی تویی که روزی دادی تویی که توفیق دادی تویی که عطا نمودی تویی که توانگر ساختی ...
4 آبان 1391

آقا جون اینا برگشتن

آقا جون اینا دیشب ساعت ٢ بهتره بگم امروز صبح ساعت ٢ از کربلا برگشتن . متاسفانه چون فاطمه خواب بود ما نتونستیم بریم پیش بازشون.ولی صبح زود اومدیم خونه آقاجون . البته همه خواب بودن نشستیم تا بیدار بشن و زیارت قبولی بگیم. خواهرم که بار اولش بود می رفت می گه انگار خواب دیدم که رفتم زیارت . خیلی تعریف می کنه . می گه خیلی خوب بوده . به قول خودش می گه باورم نمی شه که رفتم کربلا زیارت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس(ع). انشاالله خدا نصیب همه ی شیعیان کنه برن زیارت آقا امام حسین (ع). خب رسیدیم به مهمترین چیز ؛ آره سوغاتی خیلی کیف داره وقتی چمدونها باز بشن . الان خونه آقا جون هستم شب که رفتم خونه عکس سوغاتم رو بر...
3 آبان 1391

شعر های جدید مهد

اتل متل توتوله قدم می زد تو کوچه تا اینکه کفش ولگرد پای اونو لگد کرد مورچه ی پا شکسته راه نمیره نشسته نمی تونه بار کنه تو لونه هاش بار کنه مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی خوب بشه پات الهی. ################## بشمار یک و دو  و سه سلام به آقا خرسه بشمار چهار و پنج و شش صدها بده صدها پیش( خودم هم نفهمیدم این چه معنی داره ) بگو به آقا خرسه پاشو برو مدرسه خرسه چقدر می خوابی چه تنبل و بی حالی ################## سلام مامان سلام بابا من اومدم سلام گفتن و بلدم امروز سلام و گفتم فردا ک...
1 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد